سیدعلی شجاعی



عذاب و طوفان در سیره انبیاء الهی در قرآن 


✅  داستان اصحاب رَسّ‏  

 

در قرآن در دو مورد سخن از اصحاب الرس به میان آمده، نخست در آیه 12 سوره ق، که از تکذیب آن‏ها از پیامبرشان، سخن گفته شده، دوم در آیه 38 فرقان، که بیانگر هلاکت و عذاب شدید اصحاب رس در ردیف قوم عاد و ثمود است، که همانند آنها بر اثر عذاب الهى ریشه کن و نابود شدند.  

 

واژه رس‏(1) اشاره به چاه آب یا نهر آب است که در سرزمین اصحاب رس بود، درباره هویت اصحاب رس، و علت عذاب آن‏ها در میان مفسران اختلاف نظر است، ما از ذکر آن‏ها در این جا صرف نظر کرده، و به ذکر داستان آن‏ها که حضرت رضا علیه‏السلام آن را از امیرمؤمنان على علیه‏السلام نقل کرده مى‏پردازیم:  

 

یافث پسر نوح علیه‏السلام بعد از طوفان، در کناره چشمه‏اى نهال درخت صنوبرى را کاشت که به آن درخت شاه درخت، و به آن چشمه دوشاب مى‏گفتند، این قوم در مشرق زمین زندگى مى‏کردند، و داراى دوازده آبادى در امتداد رودخانه‏اى بودند که به آن رودخانه، رس مى‏گفتند. 

 نامهاى این قریه‏ها دوازدهگانه به این نام‏هاى (ى دوازدهگانه ماه‏هاى عجم) معروف بود، به این ترتیب: آبان، آذر، دى، بهمن، اسفندار، فروردین، اردیبهشت، خرداد، مرداد، تیر، مهر و شهریور، بزرگترین شهر آن‏ها اسفندار نام داشت که پایتخت شاهشان به نام ترکوذبن غابور، نوه نمرود بود، درخت اصلى صنوبر و چشمه مذکور در این شهر قرار داشت، از بذر همین درخت در هر یک از شهرهاى دیگر کاشته بودند و رشد کرده و بزرگ شده بود، آن قوم جاهل، آن درخت‏هاى صنوبر را خداهاى خود مى‏دانستند، نوشیدن آب چشمه و رودخانه را بر خود و حیوانات، حرام کرده بودند، هر کس از آن آب مى‏نوشید، او را اعدام مى‏نمودند و مى‏گفتند: این آب مایه حیات خدایان ما است، و کسى حق استفاده از آن را ندارد!!  

(۱ ) اقتباس از تفسیرنور الثقلین‌ ج ۳۰۱تا۳۰۴ 

 

آن‏ها در هر ماه از سال، یک روز را به عنوان عید مى‏دانستند در آن روز به نوبت کنار یکى از آن درختان دوازدهگانه مى‏آمدند و گاو و گوسفند پاى آن درخت قربان مى‏نمودند و جشن وسیع مى‏گرفتند، و آتش روشن مى‏کردند، وقتى که دود غلیظ آتش مانع دیدن آسمان مى‏شد، در برابر درخت به خاک مى‏افتادند و آن را مى‏پرستیدند.  

سپس گریه و زارى مى‏نمودند، و دست به دامن درخت مى‏شدند. وقتى که حرکت شاخه‏هاى درخت، و صداى مخصوص آن درخت را (بر اثر باد شیطان) مى‏دیدند و مى‏شنیدند مى‏گفتند؛ درخت مى‏گوید: اى بندگان من، من از شما راضى هستم. آن گاه غریو شادى سر مى‏دادند، شراب مى‏خوردند و به عیش و نوش و ساز و آواز و عیاشى مى‏پرداختند، و در پایان به خانه‏هاى خود باز مى‏گشتند.  

این قوم علاوه بر این عقاید خرافى، در رفتار و کردار نیز فاسد و منحرف بودند، به طورى که همجنس گرایى و همجنس بازى در بینشان رواج داشت.(۲ ) 

 

 

خداوند پیامبرى از نوادگان یعقوب علیه‏السلام را (که طبق بعضى از روایات، حنظله نام داشت) براى هدایت آن قوم گمراه به سوى آن‏ها فرستاد.  

 

این پیامبر، سال‏ها در میانشان ماند و هر چه آن‏ها را به سوى خداى یکتا و بى همتا و دورى از بت پرستى دعوت کرد، گوش ندادند و به راه خرافى خود ادامه دادند.  

(۲ ) بحار ج ۱۴ ص‌ ۱۲ 

سرانجام آن پیامبر، به خدا عرض کرد: پروردگارا! این قوم لجوج دست از بت پرستى و درخت پرستى بر نمى‏دراند، و روز به روز بر کفر و گمراهى خود مى‏افزایند، و درختهایى را که سود و زیان ندارند مى‏پرستند، همه آن درخت‏ها را خشک کن و قدرت خود را به آن‏ها نشان بده، بلکه از درخت‏ پرستى منصرف شوند.  

خداوند درختهاى آن‏ها را خشکانید.  

 

آن‏ها وقتى که صبح از خانه بیرون آمدند در همه آن دوازده شهر دیدند که درخت معبود، خشک شده است (این حادثه مثل توپ در بینشان صدا کرد، هر کسى چیزى مى‏گفت) سرانجام آن‏ها دو گروه شدند، یک گروه مى‏گفتند: جادوى این شخصى که ادعاى پیامبرى مى‏کند موجب خشک شدن درخت‏ها شده [یعنى درخت‏ها نخشکیده، بلکه سحر و جادوى او، چشم‏هاى ما را بسته به طورى که ما چنین خیال مى‏کنیم‏] گروه دیگر مى‏گفتند: خدایان ما به این صورت در آمده‏اند تا خشم خود را نسبت به این شخص (که مدعى پیامبرى است) آشکار سازند تا ما نیز از خدایان خود دفاع کنیم و جلو او را بگیریم، (فریاد و شعارشان بر ضد آن پیامبر بلند بود و) سرانجام همه تصمیم گرفتند تا آن پیامبر خدا را (با سخت‏ترین شکنجه) اعدام کنند.  

آن‏ها چاهى کندند، و قسمت تهِ چاه را تنگتر نمودند، و آن پیامبر خدا را دستگیر کرده و در میان آن چاه افکندند و سر آن چاه را با سنگ بزرگى بستند، آن پیامبر پیوسته در میان چاه ناله و راز و نیاز کرد، و آن‏ها کنار چاه مى‏آمدند و صداى ناله و راز و نیاز او را با خدا مى‏شنیدند، و مى‏گفتند امیدواریم که خدایان ما (درخت‏هاى صنوبر) از ما راضى گردند و سبز شوند و شادابى و خشنودى خود را به ما نشان دهند.  

 

آن پیامبر در مناجات خود مى‏گفت: خدایا! مکان تنگ مرا مى‏نگرى،


شدت اندوه مرا مى‏بینى، به ضعف و بى نوایى من لطف و مرحمت کن، هر چه زودتر دعایم را به اجابت برسان، و روحم را قبض کن.  

 

آن پیامبر خدا با این وضع در آن چاه به شهادت رسید.( ۳ ) 

 

 

✅  عذاب سخت اصحاب رس‏  

 

در این هنگام خداوند به جبرئیل فرمود: به این مخلوقات بنگر که حلم من آن‏ها را مغرور کرده، و خود را از عذاب من در امان مى‏بینند، و غیر مرا مى‏پرستند، و پیامبر فرستاده مرا مى‏کشند. من به عزتم سوگند یاد کرده‏ام که هلاکت آن‏ها را مایه عبرت جهانیان قرار دهم.  

 

روز عید آن‏ها فرا رسید، همه آن‏ها در کنار درخت صنوبر اجتماع کرده و جشن گرفته بدند، ناگاه طوفان سرخ شدیدى به سراغشان آمد، همه وحشت زده به همدیگر چسبیدند و به دنبال پناهگاه بودند، ناگهان دریافتند که هرجا پا مى‏گذارند، مانند سنگ کبریت شعله ور و سوزان و داغ است، در همین بحران شدید، ابر سیاهى بر سر آن‏ها سایه افکند، و از درون آن ابر، صاعقه هایى از آتش بر آن‏ها باریدن گرفت، به طورى که پیکرهاى آن‏ها بر اثر آن آتش‏ها، همچون مس ذوب شده، گداخته شد، و به این ترتیب به هلاکت رسیدند. پناه مى‏بریم به خدا از خشم و عذابش.) ۴ ) 

 

(۳ ) و (۴ ) :  

اقتباس از عیون اخبار‌ الرضا‌ ع‌ ج ۱ ص‌ ۲۰۷‌ و ۲۰۸ 

@seyedalishojaie



فاخلع نعلیک انّک بالواد المقدّس طوی 

انقلاب ارزشها در آخراّمان


انقلاب در مقابل ارزشها ما را به انقلاب ارزشها دچار خواهد کرد .

                     
و آنکه ارزشها را زیر پاهایش می گذارد پای راهش (عقلش) از ارزش خواهد افتاد  .                                                                                 

و آنکه اعتدال بین ارزشها را رعایت نکند در بلندای یک ارزش دچار سقوط خواهد شد


و حرکت در خلاف جریان ارزشها به همان اندازه که خوی حیوانیّت را در انسان، فربه می نماید


قوّه عقل او را به زوال خواهد برد

و انسان هر چقدر که از شوکت و مال برخوردار باشد نخواهد توانست در حرکت برخلاف ارزشها تعادل خود را حفظ نماید و عاقبت سقوط خواهد کرد .

و آنکه در این عالم نسبت به ارزشها نابینا است، ارزشها را نمی بیند که بخواهد در مسیر  ارزشها حرکت نماید و همو در قیامت نیز کور محشور  خواهد شد و.                                                                          

و"إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ یَعْمَهُونَ  "  (سوره نمل آیه 5)


و امام اوّلمان حضرت علی علیه السلام در موردانقلاب ارزشها در آخرامان

چه نیکو فرموده اند :
 

زمانی، دینداری همچون ظرف واژگونی خواهد بود که هرچه دارد فرو خواهد ریخت  .
َ

ایهَا النَّاسُ، سَیأْتی عَلَیکُمْ زَمَانٌ یکْفَأُ فِیهِ الْإِسْلاَمُ، کَمَا یکْفَأُ الْإِنَاءُ بِمَا فِیهِ
خطبه 103 نهج البلاغهش


همانطور که امام سوّمان حضرت حسین ابن علی علیه السلام 

بعد از ورود به کربلا فرمودند :از معارف دین جز ته مانده آب در کاسه ای باقی نمانده بود .
لم یبق منها الّا صبابه کصبابه .
تحف العقول ص  174

و تا آخراّمان چه کسی باید در مقابل انقلاب  ارزشها انقلاب کند.   

    اللهم عجّل لولیک الفرج




آیا خودتان "آهنگ زندگی یتان" را انتخاب کرده اید؟؟


آیا "خودتان" آهنگ زندگی یتان را کوک میکنید؟؟


اگر "دیگری" آنرا کوک میکند "برگزیده" شماست یا "شما" برگزیده و تحت تاثیر اویید؟؟


آیا فرستاده "خدا" آنرا کوک می کند یا فرستاده "شیطان" ؟؟


آیا می دانستیدکه اگر "شیطان" آنرا کوک کند شیپور زندگی  میشود شیپور شیطان ؟؟.


آری .

قلبی که در آن "بذر گناه" کاشته شده باشد و با "فریب "آبیاری شده باشد.


 خروجی اش "هلاکت و بدبختی" است .


آنگاه که "شیطان" در قلب انسان لانه کرد، جوجه کرد،.


دست انسان میشود دست شیطان، حنجره انسان میشود گلوگاه شیطان .


حالا دیگر "فرقی نمیکند" که چه کسی آهنگش را کوک کند.


حالا  دیگر "جنس" آهنگ زندگی اش ازجنس فساد است .


حالا دیگر هرچه بخواند "بوی غنا" میدهد، "طعم حرام" دارد.


آنکه عمری شیپور حرام زده است یا به شیپور حرام گوش داده است،
 

"غنا و حرام" خوراکش میشود، عادتش میشود.


دیگر قرآن در این حنجره "راهی" ندارد.


او کاسه قلبش را در برابر "توحید" واژگون گرفته است.


 بَلْ قُلُوبُهُمْ فِی غَمْرَةٍ مِنْ هذا.(سوره مومنون آیه 63)



( بر اساس برداشتی از خطبه های دوم و هفتم از نهج البلاغه مولی علی علیه السلام )




چشم و هم چشمی :

احساس کمبود در اندیشه ها انسان را به برهنگی در اندیشه ها وادار می کند که حاصل آن چشم و همچشمی است و انسان نابینا هم میتواند به آن مبتلا شود .

 

"چشم و هم چشمی" ها گاهی "درون نسلی" اند و گاهی "بین نسلی"!

"چشم و همچشمی" ها برخی بجا هستند و برخی نابجا !

"چشم و همچشمی بجا" را از "چشم و همچشمی نابجا" چگونه باید شناخت؟

 حلقه ی باطل "چشم و همچشمی" های نابجا را چه کسی باید بشکند؟ چه زمانی؟ با چه پشتوانه ای؟





-اندیشه های بزرگ رنج های بزرگ می طلبند.


- اندیشه های بزرگ ابتدا اندیشه های کوچکی بوده اند که رنج های پاک آنها را به گنج هایی پاکیزه بدل ساخته اند


- رنج ها همیشه با از دست دادن ها حاصل نمی شود بلکه گاهی این بدست آوردن هاست که رنج می آفریند .


- تلاش ما برای چیست ؟ تلاش برای معاش ، قدرت یا تلاش برای شهوت .


- رنج دنیا می کشیم تا رزق حلال و طیّب بخوریم یا از حرام نشخوار

میکنیم ؟؟؟ 

به سمت چه طعامی  حرکت می کنیم ؛ حلال یا حرام ؟؟؟

یا أَیهَا النَّاسُ کلُواْ مِمَّا فِی الأَرْضِ حَلاَلاً طَیباً….  (سوره بقره آیه 168)


- هدف های حرام برای  اهل حلال -  هرچند در دسترس باشند و

سنگلاخ نداشته باشند- در ابتدا  پر از سنگلاخند  ودر ادامه بعداز تکرار 

"فعل حرام" مسیر هدفهای حرام ، زمینی مسطح و سهل میشوند .( که این

همان سنت املاء و استدراج در اسلام است)


- هدف در حرکت دادن اندیشه های دنیا می تواند رسیدن به قلّه دنیا که

همان شهرت وجاه و مقام است باشد ویا این هدف میتواند رسیدن به قلّه

های بهشتی باشد که همان رسیدن به مقام قرب ورضای الهی است .

شما هدفتان از حرکت دادن اندیشه ها چیست ؟؟

- بادقّت در جنس رنج ها میتوان به هدف ها پی برد .


-انگیزه ها در حرکت دادن اندیشه ها قابل تأمّل و بررسی اند ، می شود

اندیشه های خوب را باانگیزه های خوب حرکت داد وبه قلّه های بهشت

رسید همچنان که می شوداندیشه های خوب را با انگیزه های بد

( مانند ریا )حرکت داد وبه قلّه های جهنّم رسید که تکلیف اندیشه های بد  "پُر"معلوم است ثم رددنه أسفل سافلین


 -حرکت دادن اندیشه های بد انسان را به س میرساند وچون باتلاق

میماند که دست و پا زدن ها انسان رادر آن فرو میبرد ثم رددنه أسفل

سافلین إلّا الذین ءامنوا و عملوا الصالحات  (التین، ۴) در مقابل این اندیشه

های خوبند که انسان را بالا میکشند. وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ (فاطر: 10(  تا

اینکه بالای سربالایی ها میشود حیات طیّبه

 اللهم الرزقنا رزقا حلالا طیّبا واسعا و من الشاکرین .

خدایا به ما رزق پاک عطا کن تا به ما وسعت دهد و ما را اهل شکر کن تا وسیع شویم و به حیات طیّبی برسیم که ما را بالا کشد و به مقام قرب الهی برساند .

امّین یا ربّ العالمین



 

 

کم تحرّکی در اندیشه ها انسان را به برهنگی در اندیشه ها وادار می کند و حاصل آن نوعی نگاه  تاریک است که انسان نابینا هم میتواند به آن مبتلا شود

 

"هجرت بین اندیشه ها" گاهی "درون نسلی اند" و گاهی "بین نسلی"!

"هجرت بین اندیشه ها" برخی" عامل حرکت" هستند و برخی" عامل س" !

" هجرت های محرّک " را از "حجرت های غیر محرّک " چگونه باید شناخت ؟

  بیائید حلقه ی باطل "حجرت در اندیشه ها "  را  بشکنیم

 

 

و شکستن این حلقه ها صورت نمی گیرد الّا به شناخت اندیشه های باطل

و شناخت اندیشه های باطل صورت نمی گیرد الّا به شناخت معیارها برای

قبول یا ردّ اندیشه هایی که به انسان ارائه می شود.

 

قرآن کریم می فرماید :

 

أَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ

 

کانُوا أَکْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَدَّ قُوَّةً وَ آثاراً فِی الْأَرْضِ فَما أَغْنى‏ عَنْهُمْ ما کانُوا

 

یَکْسِبُونَ  ( آیه 82 سوره غافر )

  

پس آیا در زمین سیر نکردند تا بنگرند عاقبت کسانى که پیش از آنها بودند چگونه بود؟

سیر در" اندیشه ها و زمینه ها" لازمه رسیدن به عبرتها و حرکت هاست .


خداوند می فرماید : عوام و جاهلها و دنباله روی آنها، تصدیق و تکذیبشان

به قبول و نکول گذشتگان آنها وابسته است؛ حرفی را قبول میکنند که

گذشتگان آنها گفته باشند و حرفی را که آنها نفی کرده باشند اینها

نمی پذیرند و اگرمی خواستند چیزی را قبول کنند و بت پرستی و صنم و وثن را تقدیم کنند،میگفتندإِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی‏ أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلی‏ آثارِهِمْ

مُهْتَدُون و مُقْتَدُون سوره زخرف آیه 23  و مانند آن و اگرخواستند توحید و وحی ونبوت راانکار کنند، میگفتند: ما سَمِعْنا بِهذا فی آبائِنَا الْأَوَّلینَسوره قصص آیه36

 معیار تکذیب اینها، نبودن حرف نزدگذشتگان است ومعیار تصدیق اینها،بودن یک مطلب نزد نیاکانشان است؛

اگر چیزی را نیاکان میپذیرفتند، اینها قبول میکردند و میگفتند:إِنَّا وَجَدْنا

آباءَنا عَلی‏ أُمَّةٍ و اگرچیزی را آنها رد میکردند واینها نمی پذیرفتند، میگفتند: ما سَمِعْنا بِهذا فی‏ آبائِنَا الْأَوَّلینَ

 

معیار تصدیق و تکذیب و نفی و اثباتِ اینها، اندیشهٴ نیاکان و تبار اینها بود و

اندیشه های تبار آنها، یا بر اساس إِنْ هِیَ إِلاَّ حَیاتُنَا الدُّنْیاسوره مؤمنون آیه

37    سامان میپذیرفت یا ذلِکَ رَجْعٌ بَعید بود، یا فُسون و فَسانه پنداشتن

مسئلهٴ وحی و نبوت بود.

 

بر اساس برداشتی از تفسیر آیت الله جوادی املی ذیل آیات شریفه سوره غافر 

 


شیطان با" تزیین" گمان باطل ما را به یقین مبدل می کند وآنگاه

انسان با تردید و تزل، راه سلطه‏ شیطان را بر روى خود باز مى‏ کند و آنگاه

و  پروردگار مهربانمان فرموده اند :

«ما کانَ لَهُ عَلَیْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ . مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِی شَکٍّ» (دقّت فرمائید)

و امام مهربانمان فرموده اند :

وَ أَشْرَفُ الْغِنَى تَرْکُ الْمُنَى

بزرگترین توانگرى، ترک آرزو است.  (کلمات قصار 211  صبحی صالح)

 

و حال چند پرسش یک گزینه ای :

تاکنون به چند آرزوی خود رسیده اید؟

تاکنون چند آروزی خود را همان یافته اید که می پنداشته اید؟

هم اینک چند آروزی دیگر در سردارید؟

آیا فکر می کنید آن آرزوهای نارسیده همان نتیجه ای را داشته باشد که شما می پندارید؟

آیا آن آرزوها آنقدر می ارزند که عمرتان را برایشان هزینه کنید؟

تا کی میخواهید تجربه های دیروز را  دوباره تکرار کنید؟

آیا تاکنون فرصت کرده اید فکر کنید که اگر زمان برگردد از کجا آغاز می کنید ؟



راهکارها و درمانها :


أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّاتِ أَن یَسْبِقُونَا سَاءَ مَا یَحْکُمُونَ ( سوره عنکبوت آیه 4 )


آیا کسانی که اعمال بد انجام می‏دهند گمان کردند بر قدرت ما چیره

خواهند شد؟! چه بد داوری می‏کنند!
 

1- ارتکاب گناه و تکرار آن، در بینش انسان تأثیر گذارده و او را خیالباف

مى ‏کند. «ام حسب الّذین یعملون السّیئات»


2- خیال پردازى‏ ها را با یاد مرگ و معاد درمان کنیم. هم مؤمنانى که در بوته‏

آزمایشند و هم خلافکاران بدانند که فرصت‏ها تمام شدنى است و مهر و قهر

الهى به سراغشان خواهد آمد. «أحسب النّاس أن یترکوا . أم حسب الّذین

یعملون السّیئات . من کان یرجوا لقاء اللّه.»


3- نه مدّعیان ایمان، از امتحان الهى رها مى ‏شوند و نه خلافکاران، از انتقام

الهى. «یسبقونا» (خلافکاران، خیال مى‏ کنند دست خدا به آنان نمى‏ رسد.)


4- باید تفکّرات و پندارهاى باطل را محکوم کرد. «ساء ما یحکمون»


( منبع راهکارها : تفسیر نور )


تکاثُر در اندیشه ها

آیا در انباشتن ها /اندوختن ها /آموختن ها/ ، اولویتها را رعایت می کنیم؟

آیا شاخصی برای رتبه بندی اولویت ها داریم؟ آیا شاخص رتبه بندی اولویتهایمان درست است؟

آیا انباشتن ها /اندوختن ها / آموختن ها حد کفایتی دارد؟

انباشته ها/ اندوخته ها/ آموخته ها/ را بالاخره می خواهیم صرف چه کنیم؟

آیا در بدست آوردن نعمت های جدید، نعمتهای قدیم را پامال نمی کنیم؟ 

اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَةٌ                   

وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلاد     سوره مبارکه حدید آیه 20

بدانید که جز این نیست که زندگى این دنیا بازى و سرگرمى و آرایش نمودن و فخرفروشى‏تان به یکدیگر و افزون‏طلبى از همدیگر در اموال و فرزندان است.  «غفلت»، «سرگرمى»، «تجمل»، «تفاخر» و «تکاثر» دورانهاى پنج‏گانه عمر آدمى را تشکیل مى‏دهند.

الهاکم التکاثر

 بلاى تکاثر و تفاخر!

 خدا با لحنى ملامت بار می ‏فرماید: «افزون طلبى (و تفاخر) شما را به خود مشغول داشته (و از خدا غافل نموده) است»)

از امیر مؤمنان على علیه السّلام در نهج البلاغه خطبه 221 آمده است که بعد از تلاوت «الهاکم التکاثر حتى زرتم المقابر» فرمود: «شگفتا! چه هدف بسیار دورى! و چه زیارت کنندگان غافلى! و چه افتخار موهوم و دردناکى به یاد استخوان پوسیده کسانى افتاده‏ اند که سالهاست خاک شده‏ اند، آن هم چه یادآورى! با این فاصله دور به یاد کسانى افتاده‏ اند که سودى به حالشان ندارند، آیا به محل نابودى پدران خویش افتخار مى‏ کنند؟ و یا با شمردن تعداد مردگان و معدومین خود را بسیار مى ‏شمرند؟ آنها خواهان بازگشت اجسادى هستند که تار و پودشان از هم گسسته، و حرکاتشان به س مبدل شده. این اجساد پوسیده اگر مایه عبرت باشند سزاوارتر است تا موجب افتخار گردند.

بر اساس برداشتی از تفسیر نمونه




نردبان اندیشه ها

نعمتها نردبان موفقیت اند!

آیا نردبان هایمان را می شناسیم؟

آیا از نردبان هایمان درست استفاده می کنیم؟

اگر زندگی برایتان تکراری شده است! 

اگر با گذشت زمان افق های تازه به روی بینشتان گشوده نمی شود!

. "نردبان عمر" تان را چک کنید شاید آنرا افقی گذاشته اید!


هراندیشه خوب نردبانی است برای رسیدن به خدا ، وقرآن کریم ابزاری است برای رساندن این اندیشه ها به انسان ، خداوند متعال از قران کریم(منبع اندیشه های الهی ) به ریسمان یاد کرده است وفرموده به این ریسمان چنگ زنید تا بالا بیائید .


  وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ

إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کُنْتُمْ

عَلى‏ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ

لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (آل‏ عمران : 103 )


 و همگى به ریسمان خدا (به دین و کتاب و آورندگان وحى)

چنگ زنید و پراکنده نشوید، و نعمت خدا را درباره خود به یاد آرید

آن گاه که با هم دشمن بودید پس میان دل‏هاى شما الفت افکند،

پس به نعمت او برادر یکدیگر شدید. و شما بر لب گودالى از آتش

بودید پس شما را از آن برهانید. خداوند این چنین نشانه ‏هاى

(توحید و قدرت و حکمت) خود را براى شما روشن مى‏کند شاید

هدایت یابید.


تفاوت اندیشه های  قرآن کریم با دیگر اندشه ها در این است که

اندیشه های قرآن کریم با ریسمانی آویخته به ما میرسند لکن

دیگر اندیشه ها تا به این ریسمان بند نباشند، ریسمان اند لکن

ریسمانی انداخته نه آویخته ، ریسمان انداخته خود را نمی تواند

بالا ببرد تا چه رسد به اینکه بخواهد دیگری را راهنما باشد .


چه چیز میتواند این نردبانها را ایستاده کند تا انسان بایستد؟


آیا قرآن های کنار گذاشته تشریفاتی که فقط برای تبرّک

استفاده میشوند نه برای عمل توانایی بالا بردن اندیشه های

انسان را دارند؟؟


اینجاست که  حضرت علی علیه السلام در نهروان دستور جنگ

با اندیشه های جاهلانه را صادر میکنند هرچند در نوک نیزه های

این اندیشه های جاهلانه ، قرآن باشد


نماز ابزاری دیگر است برای ایستاده کردن این اندیشه ها ،

فرمود نماز را اقامه کنید ،نماز که اقامه شود اندیشه های پاک

انسان قوام پیدا میکنند،آنگاه نماز نردبانی میشود برای رساندن

این اندیشه های پاک به سمت خدا.

دعای شما ادامه دارد به سمت خدا


فرمود منظور از قد قامت الصلواه چیست؟

حضرت علی ع فرمود هان وقت ایاره .

پس نماز زیارت خداست و آنکه در نماز زیارت خدا نکرد ویل للمصلین الذینهم فی صلاتهم ساهون است

که این زیارت مقدور همه است .

خدایا ما را زائر خودت قرار بده .


‌ *وجود مبارک حضرت امیر یک کسالتی پیدا کردند بعضی رفتند به عیادت ایشان، عرض کردند «کیف حالک»؟ فرمود: «عَلی شَرّ»!*

"إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ؛ این أَکْرَمَهُ هم مسبوق به إبتلاء است، هم ملحوق به نَعَّمَهُ). فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ، کَلاَّ ما گرامی نداشتیم، ما امتحان کردیم. وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ

اگر او را ما به تنگ‌دستی یا کم‌روزی مبتلا کردیم فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ، کَلاَّ محترم است نزد ما، ما اهانت نکردیم به شما، شما را در روی صندلی آزمایش نشاندیم، مگر نمی‌خواهید به کمال برسید؟

انسان تا امتحان ندهد که به کمال نمی‌رسد وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً. مرحوم امین الاسلام نقل می‌کند که وجود مبارک حضرت امیر یک کسالتی پیدا کردند بعضی رفتند به عیادت ایشان، عرض کردند «کیف حالک»؟

فرمود: «عَلی شَرّ»! چون اینها با قرآن زندگی می‌کنند خواست آیه‌ای را تفسیر کند. عرض کردند «یا امیرالمؤمنین» شما هم می‌فرمایید «علی شرّ»؟! فرمود مگر خدا در قرآن نفرمود: وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً؟

این بیماری شرّ است به حسب ظاهر. این آزمایش الهی است ما گوش می‌دهیم؛ ولی ما یک شرّ داریم به نام مرض، یک خیر داریم به نام سلامت؛ ولی وَ نَبْلُوکُمْ، من شما را امتحان می‌کنم به سلامت و مرض. او با همین بیماری در جلسه عیادت، دارد قرآن را تفسیر می‌کند!"

حضرت آیة الله جوادی آملی در درس تفسیر ۲۸ بهمن ۱۳۹۸


سید علی شجاعی, [06.03.20 07:36]
[Forwarded from هیئت محبین اهل بیت ع]
حجت الاسلام احمد پناهیان 
 
#میلاد_امیرالمومنین علیه السلام
 ١۶ اسفند ۹۸ 
هیئت محبین اهل بیت(ع) قم


وزارت بهداشت اصرار دارد که قم را #کانون_انتشار ویروس کرونا معرفی کند. با اینکه نماینده بهداشت جهانی گفت این ویروس توسط یک #تاجر_عربستانی از فرودگاه تهران وارد ایران شده است. این یک #دروغ_بزرگ است. چرا کسی از حق قم دفاع نمیکند؟ 

کسانیکه با این ویروس از دنیا میروند شهیدند. چون با خواست و میل و نقشه #آدمکشهای_حرفه_ای و مستکبرین زمان، بدون جرم و مظلومانه از دنیا میروند. 

یکی از مساجد پس از برگزاری مجلس ختم #پلمپ شده! در مساجد تجمع نشود، اما تجمع در برنامه تلویزیونی #دورهمی مشکلی ندارد!؟ نمازجمعه های سراسر کشور تعطیل شده؛ حتی در شهری که یک نمونه کرونا هم ثبت نشده!

ما با ولایت در میدان جنگ #امتحان میشویم. امروز هم در میدان #جنگ_بیولوژیک داریم امتحان میشویم. خوش به سعادت کسانیکه در این جنگ روسفیدند. خوش به سعادت جهادگرانی که در این جنگ بیوروژیک سهمی دارند و مشغول خدمت و مبارزه هستند.

ویژگی برجسته جوانی که توسط پیغمبر صلی الله علیه وآله والی مکه شد این بود که نسبت به امیرالمومنین علیه السلام متعصب بود. مسئول باید نسبت به ولی جامعه #متعصب باشد. اگر متعصب نباشد دستورات رهبری را پیگیری نمیکند. #محرومیت_زدایی صدر وظایف مسئولین بیان شده، اما شما در مناطق محروم ببینید اوضاع چگونه است. 

شبی که امیرالمومنین علیه السلام متولد شد زله ای رخ داد. ابوطالب خطاب به قومش گفت امشب کسی به دنیا آمد که اگر ولایتش را نپذیرید و همین امشب اقرار به آن نکنید، همه منازلتان با این زله ویران میشود. هنوز #غدیر رخ نداده! این پیغمبر نیست که اینگونه سخن میگوید. خدا چقدر نسبت به علی علیه السلام #متعصب است! 

ابوطالب به خدا عرضه کرد «اسئلک بالمحمدیه المحموده و بالعلویه العالیه و بالفاطمیه البیضاء» و مردم هم تکرار کردند، و زله رفع شد. این سه جمله قبل از اسلام توسط مردم غیرمسلمان به درگاه خدا گفته شده، و بلا و زله دفع شد! همین جملات را ما هم میتوانیم برای دفع این بلیه و #بیماری_استکباری_کرونا به درگاه خدا عرضه و دعا کنیم.

@mohebbin_net


 

مراتب لقای الهی و قرائت قرآن کریم و تفاوتهای بیان در این مراتب  

 

  • گاهی می فرماید : سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسی در مرتبه ایست که قابلیت فراموشی دارد که همان مرتبه نازله قرآن کریم یعنی عربی مبین است و در اینجا می فرماید ( فاقروءو ما تیسّر من القرآن ) که مقام استماع قرآن کریم است، ولی گاهی می فرماید وَ اِنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ عَلیمٍ که همان مرتبه ساعده قرآن کریم است که در دست بی دستی خداست، اینجا دیگر قابلیت فراموشی ندارد که نفرمود بخوان بلکه در اینجا می فرماید: به لقای مطلب بروی وَ اِنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ

 

  • حاصل مطلب اینکه اگر فرمود : وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ حبل الهی مراتبی دارد و هر مرتبه ای راه و روشی را می طلبد، یکی مرتبه قرآن حکیم است و دیگری مرتبه علی حکیم.

 

  • آیت الله جوادی املی ، سوره اعلی 

تفاوت 3 واژه پرکاربرد :

اعتماد_به_نفس :

 به معنای اعتماد داشتن به توانایی هایی که در وجودمان داریم.

مثال: من می توانم در یک جمع سخنرانی کنم.

عزت_نفس :

 احساس ارزشمندی درونی برای وجود خود. فردی که عزت نفس دارد برای وصف خود پای دیگران را وسط نمی کشد.

مثال: من سخنران خوبی هستم.

غرور :

هرچه احساس ارزشمندی از درون کمتر باشد، فرد منم منم های بیشتری دارد و برای توصیف یک ویژگی در خود

به عنوان مثال می گوید: من بهترین سخنران در .هستم.

دقت کنید که فرد مغرور، پای دیگران را برای تعریف از خود وسط می کشد.

غرور و عزت نفس،

 نقطه مقابل یکدیگر هستند.

حقارت درونی و پنهان، غرور می آفریند.

 


​​​​
امام صادق (سلام‌الله‌علیه) فرمود :  سه اصل است که هیچ کشور متمدنی از آن بی‌نیاز نیست و سه اصل دیگر است که هیچ کسی در شهر یا روستا از آنها بی‌نیاز نیست؛ لَا یَسْتَغْنِی اَهْلُ کُلِّ بَلَدٍ عَنْ ثَلَاثَةٍ یَفْزَعُ اِلَیْهِمْ فِی اَمْرِ دُنْیَاهُمْ وَ آخِرَتِهِمْ فَاِنْ عَدِمُوا ذَلِکَ کَانُوا هَمَجاً فَقِیهٍ عَالِمٍ وَرَعٍ وَ اَمِیرٍ خَیِّرٍ مُطَاعٍ وَ طَبِیبٍ بَصِیرٍ ثِقَة ، اول و عالِم فقیهِ بصیر عادلی که مدیر و مدبّر جامعه باشد؛ دوم طبیب بصیر ثقه که تا تشخیص نداد دارو ندهد امین باشد نسبت به مَحرم و امثال آن. سوم داشتن ارتش قوی و غنی؛ این سه اصل است فَاِنْ عَدِمُوا ذَلِکَ کَانُوا هَمَجاً»؛ اگر کشوری این سه اصل را نداشت تمدّن ندارد.



✅  نکته روانشناسی 

 

اولین قدم برای یاد گرفتن شنا، نترسیدن از آب و رها شدن است!!


مربی همیشه میگوید: بپر، خودتو رها کن، زیر آب چشماتو باز کن، بعد خودت آروم آروم برمی گردی به سطح آب .

شرط اول، همان دست و پا نزدن است؛ گاهی باید واقعا بیخیال شد و رفت گوشه ای نشست .

باید بیخیالِ دست و پا زدن شد؛
گاهی باید بگذاریم زندگی کارش را بکند .

«شاید بعدش آرام آرام برگشتیم به سطح آب، به زندگی، بی خفگی»

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

ايناز چت|چت ايناز |چت|آيناز چت نويسندگي باران برای عشق می بارد فروشگاه دفترچه روزانه من پـــــرواز تـــــا يکـــــي شـــــدن ... مبین آموزش بورس خبر های اقتصادی قیمت طلا طراحی سایت و سئو